بسیج آنچه بود و آنچه هست
قسمت اول
قسمت اول
تصمیم دارم طی یک سلسله نوشتار بر حسب زمانی که در اختیار دارم به آنچه که از تجربه خودم در بسیج دارم به معرفی واقعی بسیج آنچنان که بود و اهدافش و آرمانهایش بپردازم و برای نسل امروز که آشنایی شان با بسیج چیزی است که از بسیجی نماهای امروز می بینند حقایقی را بازگو کنم و شاید هم بتوانم آنهایی را که امروز لباس بسیجی به تن کرده اند و عنوان بسیجی را به دوش می کشند به خود بیاورم و بتوانم آنها را به جایی که واقعا تعلق بسیج است راهنمایی کنم اگرچه این می تواند گزافه گویی تلقی شود ولی احساس می کنم شاید بتوانم ذره ای تاثیر گذار باشم و اگر بتوانم این کم را هم به انجام برسانم جای کوتاهی نیست چرا که همه ما در برابر آنجه که می بینیم مسئولیم و باید هر چه می توانیم هر چند اندک به انجام برسانیم.
آیا بسیجی همانی است که در وبسایتهای مختلف با الفاظ بسیار رکیک به دفاع از ولایت فقیه مشغول است؟ آیا بسیجی همانی است که باتوم بدست می گیرد و به سر مردم بی دفاع می زند؟ آیای بسیجی همان است که با کلاشینکف مردم بی سلاح را از بام پایگاه بسیج به رگبار می بندد؟ آیا بسیجی همان است که شکمباره است و همه چیز برایش در کیک و آبمیوه رایگان خلاصه می شود؟ و یا اینکه بسیجی همان است که از جان می گذشت تا جان ببخشد؟ آیا بسیجی آن است که خون پاکش را هدیه کرد تا دختر خوزستانی مورد تجاوز سرباز بعثی قرار نگیرد یا آنی است که به حکم یک روحانی فاسد به دختران تجاوز می کند؟ آیا بسیجی همان پاسدار اسلام است یا آن کسی که امروز چشم و گوش بسته به دنبال احکامی می رود که از نا کجا آبادها صادر می شود.
آن بسیجی که من و سایر همرزمانم می شناختیم گرسنگی و تشنگی را همانند ائمه معصومین به جان می خرید تا مبادا همسنگرش یا کسی از هم وطنانش سر گرسنه بر بالین بگذارد. بسیجی دوران ما ذکر خداوند بر لب داشت و حتی از به زبان آوردن الفاظ عادی کوچه بازاری دوری می کرد چه برسد به آن رکیکترین کلماتی که فقط می شود از زبان لوطی های چاله میدانی شنید و امروز از زبان بسیجیان در وبسایتهای مختلف میبینمیم. آیا می شود حتی تصور کرد که جای تلاوت قرآن و ذکر ادعیه ای مانند زیارت عاشورا، دعای کمیل، دعای ندبه و غیره چنین کلماتی بر دهان یک بسیجی جاری شود و اسم او را بسیجی گذاشت؟
گاهی بسیار خوشحالم که همرزمان بسیجی ام امروز نیستند تا بسیجیان امروز را ببیند و چه بی سعادت من که از قافله یاران به جا ماندم و امروز شاهد این بسیجیان هستم. برادار بسیجی چشم دل را باز کن تا آنچه باید ببینی؟ ببین همت را، باکری را،باقری را و بسیار گمنامان دلاور دیگر را که گمان می رفت من و تو رهروانشان باشیم. شاید تو آنقدر مسن نباشی که آن دوران را بیاد بیاوری ولی هنوز بسیاری از بازماندگان آن روزها در همه جای این کشور هستند و یا لااقل می توانی گوشه هایی از سیرت شهدای ما را در ویدیوهایی مثل "روایت فتح " ببینی و اگر دیدی و مثل من اشکانت از چشمهای جاری شد عهد ببند که راه آنها را تا زمانی که عنوان بسیجی را یدک می کشی دنبال کنی اگرچه من خود بیش از هر کس دیگری نیازمند این توصیه هستم.
برادر بسیجی ام شنیده ای که بسیج مدرسه عشق است اما ببین که مدسه عشق چگونه بود مسلما اینطور که امروز هست نبود مسلما آنچنان که مدعیان لاف زن امروز ادعا می کنند نبود. کسانی که از دوران دفاع مقدس فقط پشت جبهه نشنی را در سوابق خود دارند و امروز بر خوان پر نعمتی که از دلاورمردی های پس از جنگ بسیجیان واقعی آن روزها به جا مانده ارتزاق می کنند.