۱۳۹۲ فروردین ۹, جمعه

جوجه تازه سر از تخم درآوره کره ای

یادش بخیر دوران جنگ سرد دیکتاتورهای کمونیست برای خودشان ابهتی داشتند هر از چندگاهی هم با حرفهای احمقانه شان باعث سرگرمی مردم گرسنه و فلاکت زده شان می شدند. جنگ سرد تمام شد و قسمت زیادی از کشورهای کمونیست پی به احمقانه بودن ایده کمونیست و شعارهای توخالی شان بردند و سعی در بازسازی خرابه های بازمانده از رهبران سفیه کمونیست خود شدند. بعضی هم مثل چین و ویتنام با اجرای اقدامات اصلاحی به سازندگی کشورشان مشغول شدند البته برای بعضی هم این گذر از کمونیست چندان کم بها نبود مثل خونریزی های قومی در یوگوسلاوی. اما در این بین حماقت بعضی ها مثل فضای بی کران انتها ندارد نمونه بارزشان هم کوبا و کره شمالی که مردم شان را به فلاکتی کشانده اند که ظاهرا آن هم انتهایی ندارد. مردم بدبخت کره شمالی که از فلاکت و گرسنگی کارشان به علف خواری و مرده خواری آن هم مردار انسانها رسیده حالا اسیر جوانک بسیار احمقی شده اند که در سفاهت گوی رقابت را از پدر و پدربزرگ بی شعورش ربوده و چشم و گوش بسته دست به کارهایی می زند که فقط می شود گفت بدبخت مردم تحت ظلم کره شمالی و بدبخت تر از مردم کره شمالی مسئولین بی شعور ما که تازه الگوی آنها این رهبران سفیه کره شمالی هستند. 
البته من خود اعتقاد دارم که سگی که واق واق می کند ترسیده و هرگز گاز نمی گیرد البته این توله سگ کره ای که تازه به تخت رهبری به جا مانده از پدرش تکیه زده ممکن است امر برایش مشتبه شود و بخواهد ادای شیر بیشه را دربیاورد آن موقع دو راه دارد:
یا باید سر انجام به جایی برسد که بگوید غلط کردم و ... خوردم 
یا باید به سرنوشتی سایه تر از قذافی و صدام دچار شود و مثل موش از یک سوراخی بیرون بکشندش
ظاهرا توباشگاه مجانین رهبران جهان از همه خوش شانس تر هوگو چوز بود که ریق رحمت را به کمک سرطان سرکشید قبل از این که بهای حماقتهایش را به شکلی همانند رفقایش صدام و قذافی بدهد.
برای سرگرمی مرور چند عکس یادگاری از باشگاه دیوانگان با هم خالی از لطف نیست:
 
 
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر