۱۳۹۲ فروردین ۱۲, دوشنبه

بسیج مایه ننگ؟

چندی پیش یک وبلاگنویس مطلبی را منتشر کرده بود مبنی بر اینکه بسیج و بسیجی مایه ننگ است البته بنده در اینجا نقل به مضمون کردم و عنوان دقیق مقاله ایشان خاطریم نیست اما با خواندن مطلب فوق به خاطرم رسید که چیزی را به این موضوع اختصاص بدهم شاید باعث روشنگری همه چه آنهایی که از بسیجی ها اوباش امروزی را میبینند که عنوان بسیجی را یدک می کشند و هم آنهایی که عضو این گروه اوباش هستند. بسیج در واقع یک ایده بسیار قدیمی و یک ارزش جهانی است لابد می خندید و فکر می کنید من هم مشغول چرند بافی هستم لطفا کمی حوصله به خرج بدهید و تا آخر این مطلب را دنبال کنید.
از زمانهای بسایر دور وقتی ملتی تحت حمله یک ملت دیگر قرار می گرفت پادشاه یا امیر یا هر چه که اسمش را بگذاریم از عموم مردم دعوت می کرد برای دفاع از سرزمینشان بسیج شوند و هر گونه که امکان داشت برای دفاع از سرزمین شان کمک کنند چه از فراهم کردن نیروی دفاعی و چه ملزومات جنگی شامل غذا، مرکب (معمولا اسب) و سلاح. این بود فلسفه بسیج مردمی و تا زمانیکه کوروش کبیر اولین ارتش دائمی جهان را با نام سپاه جاویدان تشکیل دهد حکومتها ارتش دائمی نداشتند حتی یونانیان و رومیان بعدها هم تا مدتها چیزی به نام ارتش دائمی نداشتند. در طول تاریخ حتی پس از تشکیل ارتشهای دائمی هم حکومتها چه برای کشورگشایی و تهاجم و چه برای دفاع در برابر متجاوز نیازمند بسیج مردمی برای تقویت قدرت نظامی شان بوده و هستند و این امر استثنا ندارد و حتی همین امروز یک کشور قدرتمند مثل آمریکا در شرایط جنگی نیازمند بسیج مردمی برای تقویت ارتش و سایر نیروهای مسلح خود است. 
در کشور ما هم بعد از انقلاب با حماقت بعضی تندروهای انقلابی ارتش دچار ضعف شد و بسیاری از نیروهای نتخصص ارتش و فرماندهان آن اعدام شدند، تصفیه و اخراج شدند و بسیاری هم زندانی شدند و چنان شد که صدام موقعیت را برای حمله به ایران مناسب دید و تجاوز عراق آغاز شد و از اینجا بود که نیروهای مردمی با چنگ و دندان و با هر توان به دفاع از کشور مشغول شدند و بی هیچ توقعی از انجام هرگونه فداکاری و نثار جان دریغ نکردند. این بود معنی بسیج و بسیجی شدن در واقع چیزی بیشتر از این نبود و من خود یکی از همین بسیجیان بودم. پس از جنگ هر کدام از ما که زنده مانده بود به خانه برگشت و به همان شغلی که داشت برگشت یا به عبارت دیگر به زندگی عادی خود برگشت تا اینجا هیچ مشکلی نبوده و نیست اما همیشه افرادی بودند و هستند در هر لباسی که به بهره برداری از شرایط خاص مشغول می شوند و اینجا است که بعضی ها با جعل و تزویر به برداشت از منافع بعد از جنگ پرداختند و بخش فکاهی این داستان آنجاست که بخش بزرگی از این بعضی ها هرگز رنگ جبهه و جنگ را هم ندیدند و اگر هم سابقه جنگی داشتند این بود که به عنوان تدارکاتچی یا تبلیغاتچی یا چیزهای بی خطر به مناطق جنگی و صد البته مناطقی بسیار دورتر از منطقه عملیات و خط مقدم می آمدند چند تا عکس یادگاری هم می گرفتند چون می دانستند جنگ که برای همیشه نیست و روزی این عکسها و مدارک جنگی به دردشان خواهد خورد شاید باورش مشکل باشد اما بسیجی های واقعی حتی به فکرشان چنین چیزهایی وارد نمی شد و به عنوان مثال خود بنده حتی یک تکه کاغذ پاره هم ندارم که نشان دهد روزی در جبهه بودم آن روزها چینین مدارکی برایم لازم نبود امروز هم لازم نیست و سپاسگزارم که هر چه برای میهنم کردم دقیقا همانند آنچه بود که هزاران نفر عاشق کشورمان انجام دادند همانگونه که در طول تاریخ پدران ما در طول هزاران سال برای دفاع از کشورمان کردند تا این کشور را برای ما به امانت گذاشتند. این بود داستان بسیجی شدن من و هزاران مثل من که هرگز مایه ننگ برای ما نبوده و نیست ولی چیزی که این جوجه بسیجی های اراذل امروز انجام می دهند بی شک موجب ننگ است و روزی که کوچکترین خطری برای کشور ما واقع شود این جماعت اراذل مثل موشهای کثیف به لانه های خود می خزند و تمام این رجزخانی های امروزشان چندر غاز هم ارزش ندارد. وقتی که طبل جنگ به صدا درآید مرز مردان و نامردان به وضوح کشیده خواهد شد. بیچاره فرماندهان و مسئولینی که دلخوش به اینها هستند. البته مسئولین خودشان اینها را بهتر می شناسند و شاید برای همین است که دیگر از آن شجاعتهای گذشته و رجزخوانی های انقلابی خبری نیست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر